چای میریزم
اما این بار تنها نه
برای تو که همیشه دستهایت جای ارامش من است
دلشوره های بالکن صادقیه
تا الان که هستی و چای نبات ها طولانی من را میبینی
فاصله بین من و تو کم است مثل همیشه
اما امسال خوشحالی بی نهایت که من ارامم مثل همیشه
و من چقدر ساده ام که فکر میکنم تو فکر میکنی من ارامم
امروز غصه ی موهای سپیدم را خوردی و من سالهاست غصه موهای سپیدت را میخورم
و فرق بین موهای من که مشکلات روزگار سپیدش کرده و
موها ی تو که من سپیدش کرده ام
نگران نباش
خدا همیشه حواسش به ما هست
و نگرانی های من هر چند که تمامی ندارد
هر چند که غصه های تو نا تمام است
اما چون دغدغه ی دیگران اصل این غم است
خدا به این غم برکت میدهد و شیرین میشود
بانو همیشه ی لحظه ها
علی ضیا
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.